Etefagh

4 years ago 521K 18K

ورس اول 

 

اتفاق ميفته گاهی

اتفاقا حالم بده 

اتفاقا آشوب و خرابم

دورم دود و خاكستره

نگرانم نباش

قوی ترم عه این خونه ی ساکت

می دونی ؟! الان لازمه شیر تو این لونه بخوابه

چی شده مرد؟

قلب زخمیت کشیده درد؟

توی آینم رفیقتم

بگو حرفاتو تف کن

بگو نزدیکه سپیده دم

من میبینم حالتو تمام شب

این اتفاق تو رو کلافه کرد

ولی می دونی که تمومه ماجرا

بگو عوض میشه شرایطم

 

————————————

ورس دو

 

فهميدم دچار توام

حس كردم مچاله شدم

عالم و آدم و دورش زدم

تنها بمونم تو اتاق خودم

اتفاقه حتما همين

نفهمم يه روزي عه دستم پريدي

اين حسمو دركش كن

آخه جرات گفتنو نداره نويد

حالم خرابه خرابه كمي

اين اتفاق و قراره همين

روزا بشكنم تمام يعني

 شبگرديامو فرافكني

ولي به ما كه انگار نمياد

آتيش بزن زیر چشماي بي تاب

مامان من شرمندتم

قولمو شكوندم سيگار به سيگار

 ———————————

ورس سه

 

آسمونو ميفهممش

بس كه اين روزا سر به هوا شدم

خسته شدم از اين دلتنگیا

كه نقشمه هامو  ميخوام نقشه بر آب كنم

قدم هاي پشت هر نخ

شدم يه آدم قفل كل خر

حرکت می زدم پشت حرکت

كه رها بشم از اين تقص احمق

سهم من همین ؟

بلند ميشم عه اين تخت لعنتي

منو دست کم نگیر

اتفاقه افتاده ديگه

چند لحظه ديگه صبح داره ميشه

اين شباي لعنتي تمومه

آمادم واسم رخداد ديگه