Habs

SunBoy
5 years ago 767K 23K

#حبس

ورس ۱

چشماشو وا‌کرد دید نیست پدر 

زاری مادرو میشنید چقدر

شک کرد به عدالت خداوندُ

باس واسه فرداش میچید پِلَن

 

ذوق نداشت واس اول مهر

نمیخواست توی مدرسه مسخره شه

که غرورشو از دست بده

باز کفشای پارش مسئله شه

 

عمو جیب بر دایی غمار باز 

میشه پیش بردن بازی مکافات 

زیر بار سنگین جیب خالی گاهی

انکار خدارو گاهی مناجات 

 

فهمید نباس گذاشت دست رو دست 

الفبا جدول ضرب مسخرست

فهمید که ذهن‌مملو دغدغه

نمیتونه کنه هیچ علمی رو کسب

 

دردای مادر و کی اروم کنه؟

چشمی  که اشکی نداره بیابون شده !

عقده و اشک نداری خشم 

اینا میدادن به سمت خیابون هُلش 

 

میره بفروشه چهارراه بادکنک

۱۰ سال دیگه داره بابا اب خنک

میشه موهای مادر سفید 

تا حبسشو بکشه و ازادش کنن

 

هوک

 

قول داده بوده به بابا

تحصیل کنه کسی بشه لای کتابا

سفره خالی صابخونه شاکی 

جور در نمیاد حسابا کتابا

 

ورس ۲

 

نون شبش دغدغه شد 

پدری  که حالا کنج اوین 

به جرم دزدی با اسلحه چون

خوش نداشته بچشو گشنه ببینه 

 

 

توجه توجه شنوندگان 

اقای * ز تبرئه شد 

چهارراه ‌ا گلای بچه های کار

زیباترین منظره شد 

 

 

 

لبخند پسر بادکنک به دست 

سوژه عکاس مجله  شد 

همون عکاس جشنواره 

پوستر برتر و برنده شد

 

 

کردن چهارراه پیروز و گلدشت

سنگ فرشای سیروسُ نو تر

هنوزم‌ داره میفروشه بادکنک

پسری که گمِ توی دیروز مردش

 

باس ببنده بارو بندیل

بشکنه قانون و کنه پاره زنجیر

خسته از حرارت اگزوز 

برا اب کردن دستی ک بست قندیل

 

تو این سرما که نمیاره سگ دووم 

پسرک داشت میسوختش از درون

توی دل داد میزد خدایا

 این امتحانه کی میشه پس تموم 

 

هوک

 

قول داده بوده به بابا

تحصیل کنه کسی بشه لای کتابا

سفره خالی صابخونه شاکی 

جور در نمیاد حسابا کتابا

 

پیک بعدُ ساقی پر بریز 

اه بچه اهی شد بگیر 

مردم غرقن توی لجن

ککش نمیگزه حاجی پشت میز